اسیر

ساخت وبلاگ
باید خوب نگاهت کنم ،با دقت ،با عشق باید همه ی جزئیات صورتت رو به خاطر بسپارم ،برای روزایی که شاید دیگه نباشیباید خنده های شیرین و خاصت رو ،نگاه شیطون و عمیقت رو،چشمای مشکیتو،موهایی که عاشقشونم رو خوب به خاطر بسپارم عشقم برای روزایی که شاید تقدیر تو رو ازم بگیرهنمیزاری مگه نه عشقم،نمیزاری که منو ازت بگیرن ما دو تا فقط همدیگرو داریم ،دو تا ستون برای یه سقف،هردومون باید باشیم کنار هم فقط من باید لبخندت رو ببینم ،فقط من باید دستتو بگیرم،وقتی از سر کار میای فقط من باید واسه اومدنت ذوق کنم و بپرم بغلت،فقط من باید برات با عشق غذا بپزم ،با عشق شالگردن ببافم،با عشق جشن بگیرم ،با عشق کادو بگیرم براتفقط باید به تو گیر بدم اسیر...ادامه مطلب
ما را در سایت اسیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shabnamasadi بازدید : 33 تاريخ : دوشنبه 10 بهمن 1401 ساعت: 14:53

سلام حضرت جان❤امیدوارم همیشه لبت خندون و تنت سالم باشه اسیر...ادامه مطلب
ما را در سایت اسیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shabnamasadi بازدید : 40 تاريخ : دوشنبه 10 بهمن 1401 ساعت: 14:53

بعد از مدت ها اومدم بنویسم برات مرد من ❤یادگاری بمونه برای بچه هامون اسیر...ادامه مطلب
ما را در سایت اسیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shabnamasadi بازدید : 34 تاريخ : دوشنبه 10 بهمن 1401 ساعت: 14:53

ترم اول دانشگاه بود همه چی خوب و آروم ،بالاخره به آرزوم رسیدم و رفتم دانشگاه فرهنگیان.پنج تا دوست صمیمی بودیم من،مهستی،مستوره،هایده و عزیزه​​​​​​​از بین ما پنج نفر مستوره یه خاطر خواه داشت که خیلیم هم اسیر...ادامه مطلب
ما را در سایت اسیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shabnamasadi بازدید : 75 تاريخ : شنبه 17 اسفند 1398 ساعت: 18:24

بعد دو هفته ی پر کار و خسته کننده قرار شد برگردم خونه ولی اون چهار تا میموندن خوابگاه مثل همیشه پنج شنبه صبح راه افتادم و یکشنبه عصرم برگشتم خوابگاه  ​​​​​​​وقتی رسیدم دیدم همه هستن و هر کدوم به کاری اسیر...ادامه مطلب
ما را در سایت اسیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shabnamasadi بازدید : 71 تاريخ : شنبه 17 اسفند 1398 ساعت: 18:24

از سلف برگشتیم و مستوره گفت بیا بشین کارت دارم همه نشستیم دور هم مثل همیشه گفت چند وقتیه که میخوام یه چیزیو بهت بگم ولی گفتم تو دوس نداری و عصبانی میشی  ولی الآن مجبورم که بگم​​​​​​​گفت یه پسر هست هم اسیر...ادامه مطلب
ما را در سایت اسیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shabnamasadi بازدید : 78 تاريخ : شنبه 17 اسفند 1398 ساعت: 18:24

صدبار اومدم بنویسم ولی نتونستم 

با هر بخشی که یادم میاد قلبم درد میگیره و اشک می ریزم 

نمیتونم دیگه 

تحمل کردن تا یه حدی جواب میده برای من دیگه هیچی جواب نمیده

کاش همه جمع بشن از خدا بخوان هر چه زودتر منو ببره پیشه خودش

نوشتنم آرومم نمیکنه 

خدایا !وقتی میدونستی آخرش این طور میشه، چرا؟

اسیر...
ما را در سایت اسیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shabnamasadi بازدید : 72 تاريخ : شنبه 17 اسفند 1398 ساعت: 18:24

شدم یه موجودی که همه ش خوابه همه ش خوابش میاد 

نمیدونم تاثیر قرصای سرما خوردگی یا تاثیر افسردگی 

خودم میفهمم حالم خوب نیست آدم بدن خودشو بهتر می شناسه 

پسر عموم که دکتر همین که منو دید گفت تو بستری لازمی 

یعنی میشه بمیرم 

اسیر...
ما را در سایت اسیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shabnamasadi بازدید : 70 تاريخ : شنبه 17 اسفند 1398 ساعت: 18:24

یه روزی با خودم می گفتم اگه کنکور بدم و قبول بشم آخ چی میشه کنکور دادم قبول شدم دستم تو جیب خودمه ولی تغییری نکرده اوضاعمهمون دختر ترسو و خجالتیهمونی که همه واسه ش تصمیم میگیرن الا خودش همونی که همه م اسیر...ادامه مطلب
ما را در سایت اسیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shabnamasadi بازدید : 72 تاريخ : شنبه 17 اسفند 1398 ساعت: 18:24

بعد یه هفته تو آینه به خودم نگاه کردم عمدی نبود یهو چشمم خورد به صورتم یهو 

زیر چشمام خیلی گود افتاده و سیاه شده پوستمم که سفیده از دور معلومه 

فشارم پایینه از سر بیکاری روزی یه بار فشارمو میگیرم  

الآن اومدم فرجه مثلا ولی هیچی نخوندم

ببین زندگی با من چیکار میکنی ،منی که با رتبه ی سه رقمی رفتم دانشگاه این ترم مشروطم  

اینم میشه بحث مدید تو خونه ی ما که بیش تر گند بزنن تو اعصاب و زندگیم

 

اسیر...
ما را در سایت اسیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shabnamasadi بازدید : 73 تاريخ : شنبه 17 اسفند 1398 ساعت: 18:24